۶ خرداد ۱۳۹۰ده گؤنده ریلیب
اي حوسن ده يوسف زمانه
رحم ائيله فقير و ناتوانه
بير آن سني گؤرموينده ياريم
افغاني يئتيررم آسمانه
افلاكه كمند آتدي سن سيز
هر آه كي چكديم عاشقانه
ياقوت لبينده كي تبسم
سالدي گئنه كؤنلومو گمانه
اون دؤرد گئجه ليك بير آي اوزون تك
به لله كي گلمييب جهانه
گاه قان تؤكر و گاه ايچر قان
او سرو قده بودور نشانه
حيران گؤرونجه آي جمالين
اولدو گئنه عشقده فسانه
اي در زيبائي يوسف زمانه
به فقير و ناتوان رحم كن
ياريم اگر تو را يك لحظه نبينم
فغانم را به آسمان مي رسانم
بي تو به افلاك كمند انداخت
هر آه عاشقانه اي كه كشيدم
تبسمي كه در لب ياقوتت هست
باز دلم را به گان انداخت
رخ همانند ماه شب چهارده ات
به خدا كه مثالش به دنيا نيامده
گاهي خون مي ريزد و گاه خون مي نوشد
نشانه آن قد سروت اين است
حيران تا جمال مثال ماهت را ديد
باز در عشقت تبديل به افسانه شد